بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر


بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر

بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر


بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر

بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر


بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر

بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر


در همه عالم توئی از همه بدخوی تر

در همه عالم توئی از همه بدخوی تر
در همه عالم توئی از همه بدخوی تر
در همه عالم توئی از همه بدخوی تر
در همه عالم توئی از همه بدخوی تر
در همه عالم توئی از همه بدخوی تر
در همه عالم توئی از همه بدخوی تر
گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
تا به جهان کس شنید از تو جفاجوی تر
تا به جهان کس شنید از تو جفاجوی تر
تا به جهان کس شنید از تو جفاجوی تر
تا به جهان کس شنید از تو جفاجوی تر
تا به جهان کس شنید از تو جفاجوی تر
تا به جهان کس شنید از تو جفاجوی تر
تا به جهان کس شنید از تو جفاجوی تر
هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هرکه به نزدیک تر از تو سیه روی تر
هرکه به نزدیک تر از تو سیه روی تر
هرکه به نزدیک تر از تو سیه روی تر
هرکه به نزدیک تر از تو سیه روی تر
هرکه به نزدیک تر از تو سیه روی تر
هرکه به نزدیک تر از تو سیه روی تر
هرکه به نزدیک تر از تو سیه روی تر
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بی وفا
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بی وفا
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بی وفا
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بی وفا
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بی وفا
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بی وفا
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بی وفا
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبوی تر
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبوی تر
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبوی تر
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبوی تر
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبوی تر
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبوی تر
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبوی تر
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنه شوی تر
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنه شوی تر
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنه شوی تر
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنه شوی تر
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنه شوی تر
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنه شوی تر
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنه شوی تر
تا دل من سوی توست بارگه صبر من
تا دل من سوی توست بارگه صبر من
تا دل من سوی توست بارگه صبر من
تا دل من سوی توست بارگه صبر من
تا دل من سوی توست بارگه صبر من
تا دل من سوی توست بارگه صبر من
تا دل من سوی توست بارگه صبر من
هست به کوی عدم بلکه از آنسوی تر
هست به کوی عدم بلکه از آنسوی تر
هست به کوی عدم بلکه از آنسوی تر
هست به کوی عدم بلکه از آنسوی تر
هست به کوی عدم بلکه از آنسوی تر
هست به کوی عدم بلکه از آنسوی تر
هست به کوی عدم بلکه از آنسوی تر
در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
لیک به وصف تو در، اوست سخنگوی تر
لیک به وصف تو در، اوست سخنگوی تر
لیک به وصف تو در، اوست سخنگوی تر
لیک به وصف تو در، اوست سخنگوی تر
لیک به وصف تو در، اوست سخنگوی تر
لیک به وصف تو در، اوست سخنگوی تر
لیک به وصف تو در، اوست سخنگوی تر